سوقی
لغتنامه دهخدا
سوقی . (ص نسبی ) بازاری به معنی دکاندار نیز آمده است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) :
کند سوقیی سیب را خانه رس
ولی خوش نیاید بدندان کس .
|| (اِ) اسم یونانی تین است .(تحفه ٔ حکیم مؤمن ). تین . انجیر. (یادداشت بخط مؤلف ).
کند سوقیی سیب را خانه رس
ولی خوش نیاید بدندان کس .
نظامی .
|| (اِ) اسم یونانی تین است .(تحفه ٔ حکیم مؤمن ). تین . انجیر. (یادداشت بخط مؤلف ).