سوقات
لغتنامه دهخدا
سوقات . [ س َ / سُو ] (ترکی - مغولی ، اِ) سوغات :
شعرت آوردم بسوقات و بطنزم عقل گفت
نزد موسی تحفه آورده ست سحر سامری .
رجوع به سوغات شود.
شعرت آوردم بسوقات و بطنزم عقل گفت
نزد موسی تحفه آورده ست سحر سامری .
ابن یمین .
رجوع به سوغات شود.