سنجه
لغتنامه دهخدا
سنجه . [ س َ ج َ ] (اِخ ) نام دیوی است از دیوان مازندران . (از برهان ). نام یکی از دیوان مازندران است . (جهانگیری ). برحسب روایت شاهنامه از دیوان سرزمین مازندران بوده است که بدست رستم کشته شده است :
نه ارژنگ ماندم نه دیو سفید
نه سنجه نه پولاد غندی نه بید.
ز دیوان به پیش اندرش سنجه بود
که جان و دلش زآن سخن رنجه بود.
نه ارژنگ ماندم نه دیو سفید
نه سنجه نه پولاد غندی نه بید.
فردوسی .
ز دیوان به پیش اندرش سنجه بود
که جان و دلش زآن سخن رنجه بود.
فردوسی .