ترجمه مقاله

سلم

لغت‌نامه دهخدا

سلم . [ س َ ] (ع اِ) دلو یک گوشه . ج ، اَسْلُم و سِلام . (آنندراج ) (منتهی الارب ). دلو که یکطرف حلقه دارد، چنانکه دلو سقایان . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دول یک گوشه که آب کشان را بود. (مهذب الاسماء). || (مص ) اسلام گردن نهادن و اسلام آوردن . (منتهی الارب ) (ازآنندراج ). || پیراستن پوست را به درخت سلم . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || فارغ شدن از کار دلو و محکم و نیکو ساختن آن را. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || گزیدن مار. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله