سرار
لغتنامه دهخدا
سرار. [ س ِ ] (ع مص ) با کسی راز گفتن . (مجمل اللغة). مسارة. با کسی راز کردن . (المصادر زوزنی ) :
صد نشان است از سرار و از جهار
لیک بس کن پرده زین هم برمدار.
تا به ما ما را نماید آشکار
که چه داریم از عقیده در سرار.
صد نشان است از سرار و از جهار
لیک بس کن پرده زین هم برمدار.
مولوی .
تا به ما ما را نماید آشکار
که چه داریم از عقیده در سرار.
مولوی .