سراجا
لغتنامه دهخدا
سراجا. [ س ِ ] (اِخ )همشیره زاده ٔ ترابای خوش نویس است . در بدو حال نقاشی میکرد، ترک کرده در مقام قناعت و صلاح بوده کمال پرهیز داشت و عبادت بسیار میکرد. در مذمت بی نماز گفته :
آن سجده پیش آدم و این پیش حق نکرد
شیطان هزار مرتبه بهتر ز بی نماز.
مدتی در اصفهان با میرزا حسن واهب مشاعره داشت ،گاهی بیتی میگفت منجمله شعرش این است در تعریف اصفهان :
از آن درفش فریدون گرفت عالم را
که پیش دامن آهنگر صفاهانست .
آن سجده پیش آدم و این پیش حق نکرد
شیطان هزار مرتبه بهتر ز بی نماز.
مدتی در اصفهان با میرزا حسن واهب مشاعره داشت ،گاهی بیتی میگفت منجمله شعرش این است در تعریف اصفهان :
از آن درفش فریدون گرفت عالم را
که پیش دامن آهنگر صفاهانست .
(از تذکره ٔ نصرآبادی ص 395).