ترجمه مقاله

سخت شدن

لغت‌نامه دهخدا

سخت شدن . [ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب )دشوار شدن . مقابل آسان شدن . شدید گشتن :
بروزی کجا سخت شد کارزار
همه بخردان خواستند زینهار.

فردوسی .


|| استوار شدن . محکم شدن . مقابل سست شدن :
پند خردمندان چه سود اکنون که بندم سخت شد
گر جستم این بار از قفس بیدار باشم زین سپس .

سعدی .


در دام غمت چو مرغ وحشی
می پیچم و سخت میشود دام .

سعدی .


ترجمه مقاله