سحرگهی
لغتنامه دهخدا
سحرگهی . [ س َ ح َ گ َ ] (ص نسبی ) منسوب به سحرگه . که بوقت سحر باشد. که بهنگام سحر بود :
شاید اگر نظر کنی ای که ز دردم آگهی
ور نکنی اثر کند درد دل سحرگهی .
رجوع به سحر شود.
شاید اگر نظر کنی ای که ز دردم آگهی
ور نکنی اثر کند درد دل سحرگهی .
سعدی (بدایع).
رجوع به سحر شود.