سحرگهان
لغتنامه دهخدا
سحرگهان . [ س َ ح َگ َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) مخفف سحرگاهان :
ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم
چنان گریست که ناهید دید و مه دانست .
رجوع به سحرگاه و سحرگه شود.
ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم
چنان گریست که ناهید دید و مه دانست .
حافظ.
رجوع به سحرگاه و سحرگه شود.