ترجمه مقاله

سحرآگند

لغت‌نامه دهخدا

سحرآگند. [ س ِ گ َ ] (ن مف مرکب )پر از سحر. || جادوگر. ساحر :
نشان پشت من است آن دو زلف مشک آگین
نشان جان من است آن دو چشم سحرآگند.

رودکی .


ترجمه مقاله