سجاف
لغتنامه دهخدا
سجاف . [ س ِ ] (ع اِ) کرانه و جانب پرده . || پرده . (منتهی الارب ). پرده و ستر. پرده و حجاب . (ناظم الاطباء). پوشش . لحاف :
کی توان حق گفت جز زیرلحاف
با چو تو خشم آور آتش سجاف .
هم عرق کرده ز بسیاری لحاف
سر ببسته رو کشیده درسجاف .
رجوع به سجف شود.
کی توان حق گفت جز زیرلحاف
با چو تو خشم آور آتش سجاف .
مولوی .
هم عرق کرده ز بسیاری لحاف
سر ببسته رو کشیده درسجاف .
مثنوی .
رجوع به سجف شود.