ترجمه مقاله

ستاه

لغت‌نامه دهخدا

ستاه . [ س ِ ] (اِ) مخفف ستاره باشد که بعربی کوکب گویند. (آنندراج ). مؤلف جهانگیری لفظ مذکور را مخفف ستاره هم ضبط کرده و این شعر ابوالفرج رونی را هم شاهد آورده :
گشاده چشم بدیدار او زمین و زمان
نهاده گوش بگفتار او سپهر و ستاه .
لیکن در نسخه ٔ چ تهران دیوان ابوالفرج بجای ستاه «سپاه » نوشته و در تصحیح بجای سپهر و ستاه «سپید و سیاه » را صحیح دانسته ، پس ستاه مخفف ستاره لفظی نیست . (فرهنگ نظام از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || نقره . || سیم قلب و ناسره . || نام پرده ای از موسیقی . (برهان ) (آنندراج ). || سه تار. (شرفنامه ). || سه عدد. (شرفنامه ).
ترجمه مقاله