ترجمه مقاله

سبطر

لغت‌نامه دهخدا

سبطر. [ س ِ طَ ] (ع ص ) مرد رسا. تیزخاطر. || چالاک . || یازیده . (منتهی الارب ). شیر یازیده وقت برجستن . یقال : اسد سبطر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، سبطرات . || دراز از هر چیزی . (منتهی الارب ). || موی فروهشته ٔ دراز را گویند: شعر سبطر. (از اقرب الموارد). موی فروهشته ٔ دراز ممتد از مردان . (از متن اللغة). || شتر دراز بر روی زمین . سریع. ج ، سبطرات . (از متن اللغة). جِمال سبطرات ؛ ای طوال ، و تاؤُه لیست للتأنیث و انما هی کقولهم حماسات و رجالات فی جمع المذکر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله