سبدچین
لغتنامه دهخدا
سبدچین . [ س َ ب َ ] (اِ مرکب ) بمعنی پساچین و آن بقیه و تتمه ٔ میوه و انگوری بود که در آخرهای فصل میوه در باغها و درختها بجا مانده باشد. (برهان ) (آنندراج ). بقیه ٔ انگور باشد که جای جای مانده باشد. (صحاح الفرس ) (لغت فرس اسدی ). آن باقیات انگور و میوه که جابجا در باغ مانده باشد. (شرفنامه ٔ منیری ) :
مغ از نشاط سبدچین که مست خواهد شد
کند برابر چرخشت خشت بالینا.
حسود شاه را در باغ امید
نمانده ست از ثمر غیر از سبدچین .
مغ از نشاط سبدچین که مست خواهد شد
کند برابر چرخشت خشت بالینا.
عماره ٔ مروزی .
حسود شاه را در باغ امید
نمانده ست از ثمر غیر از سبدچین .
شمس فخری .