سام سوار
لغتنامه دهخدا
سام سوار. [ م ِ س َ ] (اِخ ) نام پهلوانی پدر دستان و جد رستم . (آنندراج ) :
بسکه در اصطبلش آمد تاخت اسب خویش را
در تلاش منصب میرآخوری سام سوار.
رجوع به سام شود.
بسکه در اصطبلش آمد تاخت اسب خویش را
در تلاش منصب میرآخوری سام سوار.
سعید اشرف (از آنندراج ).
رجوع به سام شود.