ترجمه مقاله

سامانی شیرازی

لغت‌نامه دهخدا

سامانی شیرازی . [ ی ِ ] (اِخ ) نامش میرزا حسن و خلف الصدق میرزا حبیب اﷲ معروف بحکیم قاآنی رحمةاﷲ است . ولادتش بشیراز بوده از آن پس که میرزا قاآنی بتوقف و سکونت دارالخلافه ٔ ری رأی کرد عیال خود را به ری خواند و در آن ایام سلطان محمد شاه قاجار... ملک جهان داشت ... او به دارالفنون تحصیل کرد و در اندک مدتی ترقی کلی نمود و در دانش لغت فرانسه و حکمت طبیعی و بعضی صنایع مرتبتی رفیع دارد. جوانی است رشیق القد، لطیف الخد، بارویی دلجوی و خویی نیکوی و اخلاقی ستوده و اوصافی گزیده و حفظی قوی و طبعی مستعد و سلیقه ای مستقیم در شعر و شاعری قادر و روی در ترقی و کمال دارد. و در سنه 1280 هَ . ق . در عین شباب بباغ جنان شتاب کرد. قصیده از اوست بمطلع:
بگاه صبح چو خورشید سر زد از خاور
مَهَم بحجره خرامید با فروغ قمر.
در صفت جمع و تقسیم بمطلع:
لب آن پری پسر رخ آن نکونگار
بر آن سمن سرین قد آن خجسته یار
یکی برگ ارغوان یکی شاخ سرخ گل
یکی تّل نسترن یکی سرو جویبار
خدش برفراز قد قدش در نشیب خد
لبش برفرود خط خطش گرد آن عذار.
در اقتفای حکیم ناصرخسرو گفته بمطلع:
یاریست مرا ترک که آغاز جوانیش
چون ماه درخشانی و چون سرو نوانیش
نیکست و جوانست هلا بار خدایا
زآفات مصون بادا نیکی ّ و جوانیش .
اقتفا بقصیده ٔ حکیم ابوالنجم احمد منوچهری بمطلع:
نوروز آمد وز پیش عیش و ایمنی
وزهم پراکنی همه اسباب دشمنی
گرد آوری اساس بآیین و دوستی
ساغر دهی که مایه ٔ عیش است و ایمنی .
از مسمط بهاریه او بمطلع:
باز زسوی گلسِتان باد بهار میرسد
نفحه ٔ نافه از تبت یا ز تتار میرسد
از بر شاخسارها نغمه ٔ سارمیرسد
وز بر سرو دمبدم صوت هزار میرسد.
رجوع به مجمع الفصحا ج 2 ص 204 و 205 و 206 و 207 شود.
ترجمه مقاله