زینه
لغتنامه دهخدا
زینه . [ ن َ ] (ع اِ) زینة. آرایش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
تا به قیامت براین نهاد و نسق باد
روز برافزون به فر و رونق و زینه
فرخ و فرخنده و مبارک چونانک
آمدن مصطفی بر اهل مدینه .
رجوع به زینت و زینة شود.
تا به قیامت براین نهاد و نسق باد
روز برافزون به فر و رونق و زینه
فرخ و فرخنده و مبارک چونانک
آمدن مصطفی بر اهل مدینه .
سوزنی .
رجوع به زینت و زینة شود.