ترجمه مقاله

زیرمیانه

لغت‌نامه دهخدا

زیرمیانه . [ رِ / رْ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) کنایه از ناتوان و زبون . مرادف زیر از میانه . (آنندراج ). کمتر از حد وسط. پست . ناچیز :
نامزد غمی ز دهر ای دل خون گرفته هان
زیرمیانه خوش نشین چون غم تست بیکران .

مجیر بیلقانی (از بهار عجم ).


گرچه امام دین بدم تا که به دیر در شدم
در بن دیر خویش را رند زمانه یافتم
نعره زنان برون شدم دلق و سجاده سوختم
طاعت و زاهدی خود زیرمیانه یافتم .

عطار (دیوان چ تفضلی ص 370).


ترجمه مقاله