ترجمه مقاله

زید

لغت‌نامه دهخدا

زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن ثابت بن الضحاک انصاری (11 - 45 هَ . ق .)، مکنی به ابوخارجه . از بزرگان صحابه و کاتب وحی بود. در مدینه متولد شد ودر مکه پرورش یافت . در شش سالگی پدرش کشته شد. در یازده سالگی با رسول اکرم مهاجرت کرد. در امور دین علم آموخت . در مدینه در امور قضائی و فتوی و قرائت و فرائض سرآمد بود و ابن عباس با وجود بزرگی قدر و وسعت دانش که داشت برای کسب علم به خانه ٔ او می رفت و می گفت «بنزد علم باید رفت ، چه علم نزد کسی نمی آید». یک بار ابن عباس رکاب زید را گرفت تا او سوار شود. زید اورا از این عمل بازداشت . ابن عباس گفت : «این چنین به ما امر شده است که با دانشمندان خود رفتار کنیم » و زید دست او را بوسید و گفت : «این چنین به ما امر شده است که با آل بیت پیغمبرمان رفتار کنیم ». و اوست که درعهد خلیفه ٔ اول قرآن را جمعآوری کرد و چون درگذشت حسان بن ثابت او را مرثیه گفت و ابوهریره در مرگ او گفت : امروز حبر و دانشمند این امت درگذشت و امید است که خدا ابن عباس را جانشین او قرار دهد. زید را در صحیحین 92 حدیث است . (از اعلام زرکلی ). رجوع به الاصابه ج 3 صص 22 - 23 و امتاع و تاریخ گزیده و حبیب السیر و عقد الفرید و عیون الاخبار و فرهنگ فارسی معین شود.
ترجمه مقاله