زیباروش
لغتنامه دهخدا
زیباروش . [رَ وِ ] (ص مرکب ) نیکورفتار. خوشرفتار :
از درونسو آشنا و از برون بیگانه وش
اینچنین زیباروش کم می بود اندر جهان .
(انیس الطالبین بخاری نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ سازمان ص 43).
از درونسو آشنا و از برون بیگانه وش
اینچنین زیباروش کم می بود اندر جهان .
(انیس الطالبین بخاری نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ سازمان ص 43).