ترجمه مقاله

زهور

لغت‌نامه دهخدا

زهور. [زُ ] (ع مص ) روشن گردیدن چراغ . || درخشیدن قمر. || درخشیدن رخسار و روشن گردیدن آتش و بالا گرفتن آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قوی و بسیار گردیدن : زهرت بک ناری ؛ کقولک وریت بک زنادی ؛ یعنی قوت گرفت بتو آتش من و بسیار گردید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || متغیر گردانیدن آفتاب شتران را. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برآمدن کشت : زهر النبت ؛ برآمد آن کشت . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله