ترجمه مقاله

زمج

لغت‌نامه دهخدا

زمج . [ زَ ] (اِ) مطلق صمغرا گویند خواه صمغ عربی باشد و خواه غیر عربی . (برهان ). صمغ. (ناظم الاطباء). || مطلق زاج را نیز گویند، اعم از زاج سفید، سرخ ، سیاه ، و زرد و سبزو بعضی گویند این لغت به فتح اول و ثانی است و معرب زمه است و زمه زاج سفید باشد نه مطلق زاج . (برهان ).زاج . (ناظم الاطباء). در برهان گوید معنی زاج است . (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به زاج ، زمچ و زمه شود.
- زمج بلور ؛ زاج سفید.(ناظم الاطباء). زاج سفید را زمج بلور گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ).
ترجمه مقاله