ترجمه مقاله

زبهمة

لغت‌نامه دهخدا

زبهمة. [ زَ هََ م َ ] (ع اِمص ) عجلة، گویند: مرّ بزبهمة؛ یعنی با شتاب گذر کرد. (اقرب الموارد) (از قطر المحیط). عجله . (متن اللغة) (قاموس ). نوعی از شتاب رفتن . (منتهی الارب ). جوهری و مؤلف لسان العرب این لغت را نیاورده اند. (تاج العروس ). || (اِ) گردون . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله