ترجمه مقاله

زبل الجراد

لغت‌نامه دهخدا

زبل الجراد. [ زِ لُل ْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) فضله ٔ ملخ . سرگین ملخ . بیرونی آرد: سرگین ملخ داغ سیاه و سپید را که براندام حادث شده و بهق و درد را سود دارد. (ترجمه ٔ صیدنه ). سرگین ملخ ، بهق و کلف را زایل کند. (اختیارات بدیعی ). رجوع به مفردات قانون بوعلی ذیل زبل شود.
ترجمه مقاله