زبغلغتنامه دهخدازبغ. [ زَ ب َ ] (ع مص ) حمله و یورش . || اخذ بزبغه ؛ گرفت اول آنرا . (از ناظم الاطباء). || اخذ بزبغه ؛ همه و جمله ٔ آنرا گرفت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). گرفت آنرا همه . (محیط المحیط).