زانو در گل نشستن
لغتنامه دهخدا
زانو در گل نشستن . [ دَ گ ِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایت از عاجز بودن از انجام کار یا اثبات مدعائی . کاری از پیش نبردن . پای در گل ماندن :
جبهه ٔ عقل و جنون در گرو تسلیم اند
زانوئی نیست که در گل ننشیند اینجا.
جبهه ٔ عقل و جنون در گرو تسلیم اند
زانوئی نیست که در گل ننشیند اینجا.
ملا قاسم مشهدی (از آنندراج ).