زارازار
لغتنامه دهخدا
زارازار. (ق مرکب ) بحال زاری . زارزار :
موالیان تو از تو ببانگ نوشانوش
مخالفان تو از تو بویل زارا زار.
و رجوع به زار شود.
موالیان تو از تو ببانگ نوشانوش
مخالفان تو از تو بویل زارا زار.
حکیم زلالی (از آنندراج ).
و رجوع به زار شود.