ترجمه مقاله

روی پیچیدن

لغت‌نامه دهخدا

روی پیچیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) روی برگرداندن . روی گردان شدن . اعراض کردن :
من از تو روی نپیچم گرَم بیازاری .

سعدی .


من از تو روی نپیچم که شرط عشق آن است
که روی در غرض و پشت بر سلام کنند.

سعدی .


ترجمه مقاله