روتازه
لغتنامه دهخدا
روتازه . [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) تازه رو. خوشرو. گشاده رو. بشاش :
به شمس الدین محمد گفت برخیز
بیار آن زاهد روتازه را تیز.
و رجوع به تازه رو شود. || مرحوم وحید دستگردی روتازه را در بیت ذیل از نظامی ، تازه سکه معنی کرده است :
دادمش نقدهای روتازه
چیزهایی برون ز اندازه .
به شمس الدین محمد گفت برخیز
بیار آن زاهد روتازه را تیز.
و رجوع به تازه رو شود. || مرحوم وحید دستگردی روتازه را در بیت ذیل از نظامی ، تازه سکه معنی کرده است :
دادمش نقدهای روتازه
چیزهایی برون ز اندازه .