روبارو
لغتنامه دهخدا
روبارو. (ص مرکب ، ق مرکب ) روبرو. مواجه . مقابل . (از آنندراج ). روباروی :
همه چون سبزه روبارو نشسته
چو داغ لاله هم زانو نشسته .
رجوع به روباروی و روبرو شود.
همه چون سبزه روبارو نشسته
چو داغ لاله هم زانو نشسته .
زلالی (از آنندراج ).
رجوع به روباروی و روبرو شود.