ترجمه مقاله

رواسم

لغت‌نامه دهخدا

رواسم . [ رَ س ِ ] (ع اِ) ج ِ رَوسَم . (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به روسم شود. || (ص ، اِ) شتران راه رونده که اثر پای آنها بر زمین بماند و واحد آن راسم و راسمة است . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترجمه مقاله