رنگ پریدن
لغتنامه دهخدا
رنگ پریدن . [ رَ پ َ دَ ] (مص مرکب ) رنگ باختن . (آنندراج ). پریدن رنگ چهره از ترس یا خشم یا بیماری :
اگرچه نقش دیوارم بظاهر در گرانخوابی
اگر رنگ از رخ گل می پرد بیدار می گردم .
اگرچه نقش دیوارم بظاهر در گرانخوابی
اگر رنگ از رخ گل می پرد بیدار می گردم .
صائب (از آنندراج ).