رنبهلغتنامه دهخدارنبه . [رُم ْ / رَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) موی زهار. (برهان ) (آنندراج ). رمکان . رنب . روم . رومه . (برهان ) : آنگاه که من هجات گویم تو ریش کنی زن تو رنبه . لبیبی (از آنندراج ).