رفقی
لغتنامه دهخدا
رفقی . [ رِ ] (اِخ ) مولانا رفقی ، کسی خوش طبع ظریف است و شعر او لطیف است و این مطلع از اوست :
نمی دانم چه سان گویم به شمع خویش سوز دل
که گر دم می زنم سوی رقیبان می شود مایل .
رجوع به فرهنگ سخنوارن شود.
نمی دانم چه سان گویم به شمع خویش سوز دل
که گر دم می زنم سوی رقیبان می شود مایل .
(مجالس النفائس ص 403).
رجوع به فرهنگ سخنوارن شود.