ترجمه مقاله

رعشه ناک

لغت‌نامه دهخدا

رعشه ناک . [ رَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) لرزان . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) :
دوش کز موج سرشکم آسمان پرهاله بود
می به دست رعشه ناکم شعله ٔ جواله بود.

فطرت (از آنندراج ).


|| شبیه به لرزه . (ناظم الاطباء). || آنچه تولید رعشه کند. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله