رطلیلغتنامه دهخدارطلی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به رطل . || آنکه رطل باده کشد. (فرهنگ فارسی معین ) : من به نیروی عشق و عذر شراب کردم آنها که رطلیان خراب .نظامی .