رذیل
لغتنامه دهخدا
رذیل . [ رَ ] (ع ص ) ناکس و فرومایه . (ناظم الاطباء)(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) :
هست آن خوارزمشه شاه جلیل
دل همی خواهد از این قوم رذیل .
|| ردی و هیچکاره از هر چیز. ج ، رُذَلاء، رُذالی ̍. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
هست آن خوارزمشه شاه جلیل
دل همی خواهد از این قوم رذیل .
مولوی .
|| ردی و هیچکاره از هر چیز. ج ، رُذَلاء، رُذالی ̍. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ).