ترجمه مقاله

رخم

لغت‌نامه دهخدا

رخم . [ رَ خ َ ] (ع اِ) شیر ستبر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || (اِمص ) مهربانی و دوستی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ). || نرمی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). || (اِ) مرغی است مردارخوار که به پارسی آن را کرکس گویند، رَخَمة یکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرغی است سیاه و شکاری با هیکلی درشت . (از شعوری ج 2 ص 10). پرنده ای است پیسه که از حیث خلقت همانند کرکس است و در تداول عامه «شوح » نامیده می شود، یکی آن : رَخَمة. (از اقرب الموارد). مردم عوام مرغ فرعون خوانند که یکی از مرغان ناپاک است و بطور اشتباه او را بجبع نیز گویند. (قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به رَخَمة شود. || ج ِ رَخَمة. کرکسها. (ناظم الاطباء). ج ِ رَخَمة. (دهار). رجوع به رَخَمة شود.
ترجمه مقاله