ذووالحجی
لغتنامه دهخدا
ذووالحجی . [ ذَ وُل ْ ح ِ جا ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خردمندان . خداوندان خرد. صاحبان عقل . بخردان :
زار الحجیج منی و زار ذووالحجی
جسد الحسین و شعبه فاستشرقوا.
ابوسعید محمد الرستمی (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 116).
زار الحجیج منی و زار ذووالحجی
جسد الحسین و شعبه فاستشرقوا.
ابوسعید محمد الرستمی (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 116).