ترجمه مقاله

دیوانخانه

لغت‌نامه دهخدا

دیوانخانه . [ دی ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )(از: دیوان + خانه ) بارگاه سلطنت . || عدالتخانه . (ناظم الاطباء). محکمه . دارالقضاء. (یادداشت مؤلف ) : و بر مقتضاء این ادرارنامه از دیوانخانه ٔ «لولاک لما خلقت الافلاک » منشیان قل لاأسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی در حق اولاد مصطفی و احفاد مرتضی محرر و مقرر گردانیده اند. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 120). || دارالحکومه . (ناظم الاطباء). اداره ٔ حاکمی . محل نشستن امراء و ارباب دفاتر. (آنندراج ). || مقابل اندرون خانه . بیرونی .
ترجمه مقاله