ترجمه مقاله

دیصان

لغت‌نامه دهخدا

دیصان . [ دَ ی َ ] (ع مص ) مایل گردیدن از راه . (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ). || روباه بازی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || به هرسو رفتن غده در زیر انگشت دست حرکت دهنده ٔ آن . (از منتهی الارب ): داصت الغدة؛ بهر سو رفت و لغزید غده در زیر پوست و گوشت . که در زیر دست حرکت دهنده اش بحرکت درآید. (از تاج العروس ). || گریختن از جنگ . || هرچه در زیر دست و انگشت حرکت کند. || فرومایه شدن و خوار گردیدن بعد از رفعت و عزت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || شادمان گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله