دیدانلغتنامه دهخدادیدان . (ع اِ) ج ِ دودة. (تاج العروس ). کرمان . کرمها : سده و دیدان و استسقاء و سل کسر و ذات الصدر و لدغ و درد دل . مولوی .رجوع به دوده ٔ شود.