دژآلود
لغتنامه دهخدا
دژآلود. [ دُ ] (ن مف مرکب ) دژآلوده . سهمگین . خشمگین . قهرآلود. (برهان ). خشمگین و غضبناک :
یکی شیر دژآلود است در جنگ
که دارد از مصاف شیر نر ننگ .
ثَرملة؛ دژآلودخوردن ، یعنی بی ادب و پریشان خوردن . (از مجمل اللغة)(از منتهی الارب ). || تندخوی . (ناظم الاطباء). بدخو. تندخلق .
یکی شیر دژآلود است در جنگ
که دارد از مصاف شیر نر ننگ .
خسروانی .
ثَرملة؛ دژآلودخوردن ، یعنی بی ادب و پریشان خوردن . (از مجمل اللغة)(از منتهی الارب ). || تندخوی . (ناظم الاطباء). بدخو. تندخلق .