دودافکنی
لغتنامه دهخدا
دودافکنی . [ اَ ک َ ] (حامص مرکب )دود افکندن . صفت و چگونگی دودافکن . || جادویی . سحاری . پریسایی . (یادداشت مؤلف ) :
جهانی چو هندو به دودافکنی
چو یغما و خلخ شد از روشنی .
شب و روز می گشت در چین و رنگ
به دودافکنی طشت آتش به چنگ .
دلش حراقه ٔآتش زنی داشت
بدان آتش سر دودافکنی داشت .
رجوع به دودافکن شود.
جهانی چو هندو به دودافکنی
چو یغما و خلخ شد از روشنی .
نظامی .
شب و روز می گشت در چین و رنگ
به دودافکنی طشت آتش به چنگ .
نظامی .
دلش حراقه ٔآتش زنی داشت
بدان آتش سر دودافکنی داشت .
نظامی .
رجوع به دودافکن شود.