دوار
لغتنامه دهخدا
دوار. [ دَ ] (از ع ، ص ) مخفف دَوّار. سخت چرخان و گردان . (یادداشت مؤلف ) :
تو برون شو هم ز افلاک دوار
وآنگهی نظاره کن آن کار و بار.
رجوع به دَوّار شود.
تو برون شو هم ز افلاک دوار
وآنگهی نظاره کن آن کار و بار.
مولوی .
رجوع به دَوّار شود.