ترجمه مقاله

دمک

لغت‌نامه دهخدا

دمک . [ دَ ] (ع مص ) نیک دویدن خرگوش . (دهار). || ساییدن و آرد مانند کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سودن . (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || استوار کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تاب دادن رسن دلو را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || برجستن فحل بر ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بالا آمدن آفتاب . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله