دلمه
لغتنامه دهخدا
دلمه . [ دُ م َ / م ِ ] (اِ) جانوری است زهردار شبیه به عنکبوت که به عربی رتیلا خوانند.(برهان ). رتیلا. (از منتهی الارب ). دلمک :
آنرا که گزید دلمه ازبهر بهی
باید که سفوف کرده شونیز دهی
آنگاه به آب گرم و اشخار و نمک
مرهم کنی و به موضع نیش نهی .
رجوع به دلمک شود.
آنرا که گزید دلمه ازبهر بهی
باید که سفوف کرده شونیز دهی
آنگاه به آب گرم و اشخار و نمک
مرهم کنی و به موضع نیش نهی .
یوسف طبیب (از آنندراج ).
رجوع به دلمک شود.