ترجمه مقاله

دلباز

لغت‌نامه دهخدا

دلباز. [ دِ ] (نف مرکب ) دل بازنده . بازنده ٔ دل . دل باخته . شیفته . دلداده :
به مستقر و سرای و سریر و مسند خویش
بدان نسق که به معشوق عاشق دلباز.

سوزنی .


رجوع به دل باخته و دل باختن شود.
|| بلیغ و زبان آور. || شعبده باز. || (ص مرکب ) دلواز. باروح . خوش منظر. (ناظم الاطباء): اتاقی دلباز یا جایی دلباز یا خانه ای دلباز؛ روشن و با فضای بسیار با روح و وسیع. رجوع به دلواز شود. || مفصل . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله