دشمنکاه
لغتنامه دهخدا
دشمنکاه . [ دُ م َ ] (نف مرکب ) کم کننده ٔ خصم و دشمن . کاهنده ٔ دشمن . (آنندراج ). هر چیز که دشمن راخوار و ذلیل گرداند. (از ناظم الاطباء) :
ور بزم بود، بخشش او دوست فزایست
ور رزم بود، کوشش او دشمن کاهست .
ور بزم بود، بخشش او دوست فزایست
ور رزم بود، کوشش او دشمن کاهست .
سوزنی .