دست فراخ
لغتنامه دهخدا
دست فراخ . [ دَ ت ِ ف َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دست گشاده و باسخاوت . || سخاوت . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
چنین داد پاسخ که دست فراخ
همی مرد را نو کند برگ و شاخ .
چنین داد پاسخ که دست فراخ
همی مرد را نو کند برگ و شاخ .
فردوسی .